مجله اتاقک




   مجله اتاقک


   مجله الکترونیکی اتاقک
موضوعات مطالب
نويسندگان سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها: 17


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




g.o.o.g.l.e..p.a.r.a.z.i.t

آگاهی ها

power By: otaghack-site.tk

درباره ما

ایمیل مجله : otaghack@gmail.com otaghack@yahoo.com
لينك

کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله

تبادل لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مجله الکترونیکی اتاقک و آدرس otaghack-site.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
لینکها
» گفت و گوی جنجالی با اکبر آزاد؛ ترانه سرا و آهنگساز عزلت را به کار کردن با هر خواننده ای ترجیح دادم

 

 

کسی که «وقف پرنده ها » را ساخت این روزها خودش را وقف تنهایی خویش کرده و بی آنکه ترانه ای بسراید و آهنگی بسازد، در این تنهایی خلوت فقط می خواند و می خواند و می خواند!
ترانه سرایی که گفته می شود از جمله ترانه سرايانی است كه اكثر آثارش را با همان زمزمه  آهنگين خاص خودش به حنجره  خواننده سپرده است.
اکبر آزاد که ترانه سرایی را قبل از انقلا ب آغاز کرده، و بعداز آن نیز یکی از سرمایه های این عرصه به شمار می رفته و می رود، نه تنها پس از انقلاب، که هم اکنون نیز ترانه و ملودی را کنار گذاشته است.
برای روزهای بیکاری او با وی گفت و گو کرده ایم:


*مدت هاست که خبری از شما نیست. این روزها ترانه ای از شما شنیده نمی شود. چرا؟
بله مدت هاست که با توجه به بازاری که بر موسیقی حاکم است، تصمیم گرفته ام، کار نکنم. کنج عزلت را به کار کردن با هر خواننده ای ترجیح داده ام.


*پس این همه ترانه و آهنگ که درآلبوم ها شنیده می شود، را چه کسانی می سرایند و می سازند؟
اسم این ها را گذاشته این ترانه و ملودی و آهنگ و تنظیم؟کدام خواننده؟ کدام ترانه سرا؟ کدام آهنگساز؟ هر کس که دهانش را باز کند و بخواند که خواننده نیست! خواننده کسی است که همه گوش ها مستقیم به دنبال صدای او باشند. همه دنبال این باشند که ببینند آلبومش چه زمانی منتشر می شود و بی صبرانه منتظرش بمانند. خواننده کسی است که همه بگویند و به این یقین رسیده باشند که خوب می خواند و کارش را به خوبی و علمی بلد است. نه این که هر کسی دهانش را باز کرد و خواند. مثالی هست که می گویند طرف از خانه مادری اش قهر می کند و خواننده می شود، این جاست که مصداق پیدا می کند. اینها خواننده نیستند، باور کنید نیستند. اگر از ۲۰ نفر کسانی که در این میزان جمعیت خواننده پیدا کنید ، باید خدارا شکر کرد. مگر شما می توانید امروزه خواننده ای شبیه صدای مهرپویا پیدا کنید؟


*ولی کسانی هم آمدند که توانستند جایی برای خودشان باز کنندو موسیقی پاپ بعداز انقلاب را به جریان بیندازند!
بله ولی چه ربطی به موسیقی دارد؟ شما کدام یک از اینها را خواننده می دانید؟ همان آقایی که در ایران بود و الان سر از لس آنجلس درآورده است، می دانید چند بار همراه با مادرش با من تماس می گرفت . چقدر مادرش می گفت دست پسرم را بگیرید؟ می دانید به آنها چه می گفتم؟ می گفتم من چه کسی هستم که دست او را بگیرم؟ خدا باید دست بندگانش را بگیرد.
این آقا آمد و چند آهنگ هم از روی دست این و آن کپی کرد و به خوبی هم چنین کار را انجام می داد و با تغییرات جزیی همان ها را به خورد مردم می داد؟ همه دیدند که او به راحتی دست به چنین کاری زده، خوب ترجیح دادند آنها هم این کاره شوند. به این ترتیب رشد قارچ گونه این دوستان نه چندان هنرمند و خواننده، پا گرفت و همه سر از این حوزه که نمی شود از آن تحت عنوان خوانندگی نام برد، شدند. چون خواندن را در همین حد می دیدند و می دانستند و سوادشان در همین حد بود که دهانشان را باز کنند و بخوانند نه این که خواننده خوب و اصولی باشند.


*منظورتان از این آقا که سردمدار این نا خواننده ها بود، کیست؟
منظورم آقای شادمهر عقیلی است. می خواهم بگویم این جا ایران است. هر کس نمی تواند این جا کار کند باید برود.  ایران فردوسی دارد، سعدی دارد، از این نسل تورج نگهبان را دارد، مهرپویا را داردو ...
کسی که با سواد است قضیه اش فرق می کند.آن هایی که هیچ کاره اند، می روند. زمانی که من  ترانه سرایی را آغاز کردم، خیلی ها می آمدند سراغم تا مصاحبه کنند و حرفی بزنیم. همیشه می گفتم ۱۰۰ هزار تا اکبر آزاد در این بازار است. این قدر جوان خوش ذوق و با قریحه هست که به من نمی رسد و این یک واقعیت بود. کسی که کارش ماندنی است، می ماند ولی آنکه حرفی برای گفتن ندارد، کنار گذاشته می شود. مثلا محمد علی بهمنی، آن زمان کارهای بسیار زیبایی داشت . کارهایی که هنوز هم مانده اند و ماندگار شده اند. آدم مانا با اثرش می ماند نه با حرفش. مثلا نهایت شگفت زدگی و افتخارش به این است که داریوش اقبالی ترانه اش را خوانده است. خوب خوانده که خوانده، مگر چه کار مهمی اتفاق افتاده که حالا به خاطرش این همه باید ذوق زده شد؟ تمام عشقشان وهم غمشان این است که فلان خواننده ترانه هایشان را خوانده است. اصلا بر ایاشن مهم نیست که چه ترانه ای ارائه داده اند و چه اثری به جای می گذارند و تاثیرشان به عنوان یک ترانه سرا چه بوده است. این در حالی است که اثر گذاشتن مهم است، اسامی مهم نیستند. اینقدر ما شعر می شنویم و نمی دانیم شاعرشان کیست! نزدیکی به خدا باید در ترانه ها و شعرها ایجاد شود، نزدیکی انشان به خودش از شنیدن شعرش و نیز لذتی که از آن می برد مهم است.


*یعنی اسامی مهم نیستند واقعا؟
نه مهم نیستند! مثلا اگر اسم فردوسی ، خاکستری بود، فکر می کنید کسی شعرهایش را نمی خواند؟ برای من و شما به عنوان یک مخاطب چه فرقی می کند که نام شاعر و ترانه سرا چه باشد؟ بلکه مهم شعری است که می شنویم. یکی از همین خواننده هایی که این روزها بسیار هم مدعی است، یک روز گفت من تمام ابیات مثنوی مولانا را ازبحر هستم. حتا بلد نیود بگوید از بر هستم. می گفت بحر. گفتم آفرین یعنی تو بالای ۴۰ هزار بیت شعر از بری؟ حالا از دفتر پنج بخوان ببینم. اصلا نفهمید معنی حرفم چیست. پرسیدم اصلا دفتر اولش با چه بیتی  شروع می شود، حتا این را هم نمی دانست.گفتم اگر شما مولوی را از بر بودی الان باید یک عارف می بودی و در این مملکت اصلا با من حرف هم نمی زدی. شعور و شناختت این نبود که شهر نشین باشی. حداقل در غاری جایی اینچنینی زندگی می کردی! نتوانست ادامه بدهد . وسط صحبت هایمان گفت آقای آزاد چایتان سر شد. بلند شد و در رفت. این آدم حتا دروغگوی خوبی هم نبود. کسی که کسب معرفت کرده باشد نمی تواند آدم بی معرفتی باشد! نمی تواند آدم بی ادبی باشد، نمی تواند از خودش دم بزند و مدام هو هو می کند. منیتی در این میانه وجود ندارد. آدمیزاد سر از همه چی در آورده جز خودش و حیران و متحیر شد. هنوز نمی داند کیست و چیست. نمی داند چرا ده دقیقه پیش این همه شاد بوده و حالا این همه به هم ریخته است، بدون این که از کسی طلبکار باشد و یا بدهی ای داشته باشد و ... از قدیم گفته اند، آدم بودن مهم است.


*و در این میانه هستند کساین که از این حوزه پول های خوبی به جیب می زنند؟
پول فقط و فقط یک ابزار است. درست مثل قاشق، چنگالی که شما با آن غذا می خورید. حتی دست شما هم که با آن قاشق و چنگال را به سمت دهان می برید، ابزار است. حال با این دست، ۵۰ یا ۱۰۰ قاشق و چنگال به دهان ببرید و ببینید که اصلا چنین چیزی امکان پذیر هستن یا نه؟ ۹۹ درصد مردم هم وقتی ابزار را به دست داشته باشند، نمی دانند چگونه باید از آن استفاده کنند. استفاده درست از ابزار بسیار مهم است که متاسفانه هر کسی بلد نیست از آنها استفاده کند. خیلی ها فقط به فکر اضافه کردن صفرهای جلوی اعداد دفترچه حسابشان هستند که از آن طرف دفترجه هایشان هم بیرون می زند.  فقط به صفرهای حسابشان فکر می کنند و بس!
خوب همین آدم نمی داند چگونه باید رفتار کند. یعنی در واقع نمی داند با پول هایش چگونه باد رفتار کند و چطور آنها را خرج کند. پول کثیف است و آدم را هم کثیف می کند. از قدیم گفته اند پول را اگر خرج نکنی بلاست، خرج کنی رحمت است.


*قیمت نرمی که برای یک ترانه در نظر گرفته می شود، چقدر است؟
نمی شود روی یک اثر هنری قیمت گذاشت. البته یک ترانه اگر به معنای واقعی ، ترانه باشد، این اتفاق در موردش می افتد که نمی شود رویش قیمت گذاشت. اما متاسفانه این روزها نه ترانه ای هست و نه ترانه سرایی!


*پس این همه ترانه هایی که از ترانه سراهای مختلف به قیمت بالا به فروش می رسد، قضیه اشان چیست؟
مثلا چه قیمتی؟ کدام یک از ترانه سراها؟
مثلا من از خود ترانه سراها شنیده ام که ترانه هایشان را به قیمت یک تا یک و نیم میلیون می فروشند؟
به خدا دروغ می گویند. چه کسی چنین حرفی زده است؟ کدام ترانه در تاریخ موسیقی ایر ان به این قیمت به فروش رسیده است؟  همین کسی که می گوید یک میلیون و نیم فروخته، را بیاورید من ترانه هایم را به او رایگان می دهم.  پسر من الان ترانه می سراید و آهنگسازی می کند. بهترین و زیباترین کارهای کودک را می سازد. برای خوننده های خوبی از جمله حمید حامی آهنگ ساخته است . موسیقی خوانده و ساز هم می زند. یک روز برگشت به من گفت پدر تو نشستی توی خانه و فلانی رفته آمریکا و دارد با فروش ترانه هایش پول پارو می کند.
جلوی چشم خودش زنگ زدم به همان خانم ترانه سرا و گفت که ممنوع الکار است و دیگر نمی تواند در ایران کار کند.
گفتم آن خواننده بدبختی که می خواهد برای آلبومش کلی هزینه کند و بعد نتواند آن را عرضه کند، چرا باید سرش را کلاه بگذارم؟ طرف باید یک قرارداد درست و حسابی ببنند تا فردای روزگار که می خواهد کنسرت بدهد هم بتواند درآمدی کسب کند. اگر آلبوم بسازد و بعد نتواند آن را منتشر کند، اصلا کارکردن به چه دردی می خورد؟ من چرا باید چنین خیانتی را در حقش بکنم؟ بعدا به من نمی گوید چرا این کار را کردی؟ چه کسی می گوید چنین قیمتی برای ترانه یک قیمت نرمال و عادی است؟ اینها در رویاها و تخیلات خود چنین فکر می کنند.


*با این حساب نمی شود از ترانه سرایی به عنوان یک شغل درآمدزا استفاده کرد؟
ترانه سرایی درآمد زا نیست. کسی یک ریال پول اضافی بابت ترانه نمی دهد. الان بهترین ترانه را هم که بنویسی، با بهترین آهنگی که بسازی و بهترین تنظیمی که انجام بدهی، نهایتا همان دستمزد اولیه را گرفتی و تمام! در حالی که اگر طرف شعورش را داشته باشد، باید ملاحظه کند. رعایت نکردن قانون کپی رایت موجب چنین مشکلاتی می شود.
اگر بابت ترانه این همه پول می دادند که الان من بی کار نبودم.۸ سال است که من کار نکرده ام. چرا؟ مگر من قیمت ترانه هایم را ۳ میلیون گذاشته ام؟  اصلا ۳ میلیون نه! کسی می آید برای یک ترانه ۷۰۰-۸۰۰ هزارتومان پول بدهد؟ شما برای من ترانه وآهنگ را یک و نیم میلیون بفروش! باور کنید الان کسی این همه هزینه نمی کند.


*پس ترانه سراها باید غازبچرانند!
خیلی از اینها ترانه سرا نیستند. اصلا بلد نیستند ترانه بنویسند. هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارند. شما ترانه «بغض» را که  را اگر گوش کرده باشید با یک مقایسه با ترانه هایی که الان اسمشان را ترانه گذاشته اند، زمین تا آمان فرق۵ می کند. اصلا شما کسی را پیدا کنید که ترانه ای مثل «بغض» بگوید. یا مثلا ترانه و آهنگ «امام رضا» را فکر می کنید مشابه دارد؟
به نظر من شعر باید خودش را به مردم برساندو از هر سیم و سیم خارداری و دیواری رد شود. یک ترانه خوب قیمت ندارد . طرف می تواند بگوید ۵ میلیون ، می تواند بگوید ۲۰ میلیون. اما آنچه عرف است را نمی شود در نظر نگرفت. آقای محمد اصفهانی وقتی به من زنگ می زند و میگوید قیمت ترانه ات چقدر است؟ می گویم چرا عین بقال ها صحبت می کنی؟ اثر هنری قیمت ندارد. ممکن است من چیزی بسازم که اصلا مورد پسند تو نباشد، یا ممکن است برعکس یک آهنگ از دستم در برود و چیز خوبی از آب در آید و نشود رویش قیمت گذاشت. این شکل از برخوردها را دوست ندارم.
ما ترانه سراهایی داریم که ترانه هایشان را رایگان در اختیار خواننده می گذارند تا فقط اسمی از آنها بر سر زبان ها بیافتد که نمی افتد. آن هم با خواننده های لس آنجلسی! من برای یک خواننده ترانه گفتم که پولش را ۳ سال بعد گرفتم. زمانی که دلار ۷۰۰ تومان بود پولم را نداد و وقتی که دلار ۵۰۰ تومان شد، پولم را پس دادند.
ابراهیم تاتلیس، به ترانه سرایش ماهیانه ۳ هزار دلار حقوق می دهد. این ترانه سرا آن قدر تامین هست که به خواننده دیگری ترانه نفروشد و بهترین ترانه هایش را به این خواننده بدهد. ترانه سرایی که به استخدام یک خواننده در بیاید ، معلوم است که هر چه شعر خوب بنویسد را به او می دهد. اصلا این جزو قراردادهایش است که همه ترانه هایش مال آن خواننده باشد. چه شعر بگوید و چه نگوید، در ماه حقوقش را می گیرد.


*معیار شما برای این که با یک خواننده کار کنید چیست؟
من با هر کسی کار نمی کنم . با هرکسی که بیاید و دهانش را باز کند که نمی شود کار کرد. من ۱۴۰ ترانه ناب دارم که ۵۰ سال هم اگر بگذرد، همچنان نو و تازه اند. همین طور که ترانه های ۵۰ سال پیشم را اگر الان گوش کنید فکر می کنید به تازگی سروده شده است. یک نفر با من تماس گرفت و گفت آهنگی از یک خواننده به اسم ایرج مهدیان، شنیده ام که روی کاستش اسم شما به عنوان ترانه سرا خورده ،یعنی شما از آن سال ها ترانه می سرودید؟


*ترانه سراهای امروز را چگونه می بینید؟
هیچ کدام اینهایی که از آنها تحت عنوان ترانه سرا از آنها نام می برید اصلا ترانه سرا نیستند. من ثابت می کنم که اینها ترانه سرا نیستند. از این همه فقط یک نفر را ترانه سرا می دانم وا و کسی نیست جز روزبه بمانی! یعنی چه که «من از پشت زندان غم آمدم»؟ واقعا یعنی چه؟ من حتی در جلسه ای  یک نفر گفت  از سریال هایی که پخش می شود هیچ یک ترانه قوی ندارند، و خیلی ضعیف اند. کسانی که این قبیل ترانه ها را می نویسند،  متاسفانه شعر را نمی شناسند و این کاره نیستند. این ها تنها شانسی که آورده اند این است که یکی دوبار اسمشان به عنوان ترانه سرا در سریال های تلویزیونی پخش شده و مکررا شنیده شده است. ترانه وقتی ترانه است که همه آن را زمزمه کنند. از مردم روستا گرفته تا شهر و ...این که کسی چه گفته و چه چیزی گفته، مهم نیست.
تو می گی دنیا برام زندون تنگه
من می گم بگو عزیزم تو دروغاتم قشنگه
ایرج جنتی عطایی با این ترانه با مردم حرف می زند. این ترانه را مرحوم بابک بیات برای ناصر عبدالهی ساخت. چقدر شنیدنی و زیباست! این ترانه هنوز هم گیرا بوده و صدهزار سال دیگر هم زیبایی خود را دارد.


*ولی معیارهای زیبایی در هر زمان متفاوت از زمان دیگر است.
بله فرق می کند. معیار زیبایی در هر زمانی با زمان دیگر فرق دارد.وای زیبایی گل سرخ مگر ذاتش از بین می رود؟
هر شعری زیبایی خود را دارد. انوری در برخی از شعرهایش آنقدر زیبا سروده که الان هم آدم را شگفت زده می کند و تا حالا ماندگار شده است. ولی امروزه ما آن معیارهای زیبایی را دوست نداریم و از آنها خوشمان نمی آید.
یک سری از مردم خانه هایی دارند در دل کوه و کمر که ما با دیدن انها شگفت زده می شویم. شاید برای مردم اروپا هم چنین چیزهایی دیدنی باشد و از آن خوششان بیاید .برای ما که  در شهر دود زده زندگی می کنیم شاید جالب توجه باشد. پیش خود بگوییم  اینها چه خوب و طبیعی زندگی می کنند و چه عمر خوبی دارند. خوب درس می خوانند و می توانند دکتر شوند و هر کاره که دوست دارند بکنند. ما شاید با دیدن این چیزها افسوس زندگی آنها را بخوریم ولی هر کاری کنیم نمی توانیم مثل انها زندگی کنیم.


*یک خواننده باید چه المان هایی داشته باشد که با او همکاری کنید. مگر نه اینکه می گویید با هر کسی کار نمی کنید؟
صدای خوب برای من بیش از هر چیز دیگری در اولویت است. ضمن این که یک خواننده باید ترانه را بفهمد. وقتی می خواند باید حس شاعر را به مخاطب القا کند. فالش نخواند. رسا و قشنگ بخواند تا خوب تفهیمش کند.تلفیق های شعر و موسیقی را خوب بیان کند. حتی اگر نتواند در اوج هم بخواند، بازهم حس را که القا کند، زیباست.
خواننده قبل از این که نیازمند صدا باشد، به شعور نیاز دارد. من خوشم می آید وقتی می بینم خواننده ای ترانه خوب برای آهنگش انتخاب می کند. مثلا وقتی آلبوم های «سهیل نفیسی» بیرون می آمد من بلافاصله تماس می گرفتم و تبریک می گفتم. همین آقای نفیسی ممکن است خیلی صدای خوبی نداشته باشد ولی شعور بالایی دارد. یک سبک جدید در نقالی ارائه کرده است. اشعار زیبا  و عاشقانه های خوبی انتخاب کرده است.من واقعا از شنیدن آنها لذت بردم. یک کار نقالی قهوه خانه ای خوب بود. جوان های ما باید الگوهای خوبی داشته باشند. برای همین هم باید موسیقی و ترانه خوب بشنوند. باید فضا باز باشد تا بتوانند کارهای خوب گوش کنند. وقتی نباشد خوب معلوم است دیگر موسیقی نمی شنویم و آنچه می شنویم یک مشت چرت و پرت و خزعبلات است. نمونه اش همین آهنگ «سوسن خانم»، که معیار خوانندگی این روزهای موسیقی ما می شود.
البته چنین چیزهایی در قدیم هم بوده مثلا خواننده خانمی به نام پروانه آهنگ« حموم می ری حموم » را اجرا کرد که در قهوه خانه ها گل کرد. آن زمان ملاک زیبایی همین ها بوده، ولی وقتی مرحوم رهی معیری با جامعه شعر ایران آمد، کاری مثل «گلشن آشنایی» به بازار موسیقی معرفی شد. این شعر به معنی واقعی زیباست. سید جواد بدیع زاده،  یک انسان عالم و دانشمند بود که این آهنگ را برد آلمان ضبط کرد و آمد. ما آنها را گوش کریدم و این شدیم! این همه کارهای خوب شنیدیم و کتاب خوب خواندیم تازه شدیم یکی به نام اکبر آزاد. من پیشنهاد می کنم بچه های جوان بروند و کتاب های خوب بخوانند و به سوادشان اضافه کنند.


*فکر می کنید از میان این همه خواننده ، کدام یک می تواند همه این چیزهایی که گفتید را رعایت کند و خوب بخواند؟

در میان خواننده های داخلی بعضی از بچه ها کارهای خیلی قشنگی دارند. مثلا من حس های رضا صادقی را خیلی دوست دارم. یک غم قشنگ ته صدای او هست و صدای نویی دارد. اگر اشتباه نکرده باشم، قطعه ای را که توسط انوشیروان روحانی ساخته شده بود، بازخوانی کرد که «سلطان قلب ها» نام داشت. در این تظیم جدید خیلی خوب کار کرده بود. من تماس گرفتم و تبریک گفتم. چون کسی که خوب کار می کند، قابل تحسین است.
رضا صادقی یاد و خاطره این آهنگ را برای همه زنده کرد. او همچنین چند کار عاشقانه زیبا اجرا کرده که من دوستشان دارم. حالا در بعضی مواقع شعرها ضعیف اند ولی من خیلی خوشم می آید. کلیت کار بسیرا زیباست.
متاسفانه خواننده های این روزها بعداز یک مدت به جاده خاکی می زنند. من معتقدم که باید کار خوب بیرون بدهند. این بهتر است که سالی ۵ تا آلبوم ۳۰ میلیونی ارائه کنند که ارزش معنوی ندارد یا اینکه هر ۵ سال یک بار یک آلبوم خوب منتشر کنند و ۴۰۰ میلیون در آمد داشته باشند؟


*فکر می کنید کجای کارمان می لنگد؟
سیاست گذاری هایمان غلط است. من یکی ، با شواریی به نام شورای شعر و موسیقی و ... مخالفم. همین شوارها باعث شده اند که ترانه ها خراب شوند. این ترس افتاد توی ترانه سراها و ازترس اگر عاشقانه ای سرودند در آخر یک کلمه «یا مولا» اضافه می کنندکه مجوز بگیرند. خوب این کار به هیچ وجه دلی نیست. اینها وادار به دروغ وریا می شوند. این ها را لطفا بنویسید. من واهمه ای ازهیچ کس ندارم. اینها آن طور می نویسند که شورا خوشش بیاید و ایراد نگیرد. از این شوراها کدام شعر بیرون امده که گرفته باشد و مردم آن را زمزمه می کنند؟
کمپانی ها که من متاسفم از این که اسم آنها مغازه نیست و کمپانی است، می آیند پولی می دهند به من تراه سرا و شعری می گیرند که اصلا نه معنی آن را می فهمند و نه برایشان مهم است که در آن چه نوشته شده، بعد به خواننده می سپارندو ... همه چیز تمام می شود. من می گویم اگر می خواهی عطر بزنی، عطری بزن که از هرجا رد شدی، بوی آن تا چند ساعت بعد به مشام برسد. یعنی اثر گذار باش! کار خوب از در و دیوار رد می شود و خودش را به مردم می رساند. بگذاری کار بیرون بیاید ، مردم خودشان شعور دارند و می دانند که چه گوش کنند و چه گوش نکنند. چرا باید مدام همه چیز را به زور به خورد آن ها بدهیم؟
یعنی مردم خودشان شعورشان به این چیزها نمی رسد؟ همین می شود که یکباره «سوسن خانم» گل می کند و می شود سوگلی هر محفلی و سر زبان ها می افتد ولی در بلند مدت چه می شود؟ آیا خبری از « سوسن خانم » ها هست؟
یعنی چه که ننمه نمه بیا تو بغلم» ؟ آدم خجالت می کشد از این ادبیات زشت! خوب وقتی ما رسانه ای نداریم که آثار خوب را معرفی کنیم باید با همین چیزها روبه رو شویم. صد رحمت به رادیو تلویزیون ۵۰-۶۰ سال گذشته! که کارهای لاله بازاری را از رادیو نیروی هوایی پخش می کردند. این رادیو، رادیویی بود که مردم عامه ان را گوش می کردند و همه کارهای لاله زاری و کوچه بازاری از آن پخش می شد و خیلی هم مخاطب داشت. خواننده هایی که رادیو آن ها را قبول نداشت، از این راوید پخش می کردند.جالب این است که کارها جامعه را نقد می کردند. مثلا آهنگ عمو سبزی فروش جامعه ای را نقد می کرد که مثلا سبزی را با گل به مردم نفروشند. نمی گویم سطحش بالا بود ولی در همین حد هم کار بزرگی بود. قاسم جبلی در این کار استاد بود.

*با این همه به نظر می رسد که این زمینه، آموزش دیگر جوابگو نیست.

باید یک کانال تلویزیونی بگذارند، این را در ارشاد هم مطرح کردم. در این کانال  بهترین ترانه ها و بهترین آهنگ ها و صداها را پخش کنند. ۵-۶ خواننده خوب جمع شوند و موسیقی امروز را نقد و بررسی کنند و صداهای تازه را پخش کنند . نیم ساعت زمان هم کافی است برای همچین کاری!
ترانه های خوب جایی در شوار ندارد. اصلا شورا نباید  باشد. چیزی به سام شورا برای رادیو تلویزیون اشکالی ندارد چون یک ارگان دولتی نیست.  ولی برای کاست و آلبوم اصلا نمی شود این کار را کرد. خوب این جوری می شود که خود خواننده ها کارهایشان را از طریق اینترنت پخش می کنند و همه می شنوند. وقتی کار خوب در بازار باشد دیگر جایی برای کار مزخرف نمی ماند. کمپانی های آن موقع سواد داشتند، آگاهی داشتند و تجربه! فیلم دیدن، رفتن به شب شعر، خواندن جدیدترین کتاب های شعر جهان، گوش کردن به موسیقی خوب ، همه این ها به آدم کمک می کند که بهتر بتواند دست به اتنخاب بزند که متاسفانه نه تنها صاحبان شرکت ها، بلکه خود خواننده ها وآهنگسازها هم رغبتی به ان ها از خود نشان نمی دهند.  از قدیم گفته اند گندم از گندم بروید جو زجو! شما گندم بکارید که آلبالو نمی چینید! ببینید جامعه ما اصلا با موسیقی مخالف است و نمی خواهد موسیقی باشد. سوال من این است که چطور شبهای جمعه این همه مداحی را تبلیغ می کنند؟ این مداح ها اصلا بلدند بخوانند؟ مگر چقدر به موسیقی و اصلا مداحی اشراف دارند؟ اصلا بلدند بخوانند؟ آن قدر که از اینها حمایت می شد اگر از یک خواننده خوب حمایت شود، وضع موسیقی ما بسامان می شود. من در یک مجلس آسیب شناسی شعر عاشورایی که دعوت شدم همین انتقادها را کردم. گفتم ما چرا از امام حسین( ع) فقط قتلگاه را می دانیم و شهید شدنش را می دانیم و جنگیدنش را؟ چرا از آزادگی او سخنی به میان نمی آوریم؟
تا زمانی که ما به این چیزها اهمیت نمی دهیم نباید به روبراه شدن موسیقی امیدوار باشیم.


 
منبع : فرهنگخانه


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



نويسنده : ADMIN | تاريخ : برچسب:اکبر آزاد,ترانه سرا,آهنگساز,موسیقی, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |

» عناوين آخرين مطالب